امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

گل پسر من امیرعلی

اثاث کشی هم تموم شد

خداروشکر اثاث کشی هم تموم شد و جاگیر شدیم ولی امان از دست این وایبررررررررررررررررررررررررررررررررررر مگه میذاره به کارا و زندگی برسیم از همه مهمتر وبلاگ و آپ کنم از صبح تا شب کارمون شده تو وایبر چرخیدن امیرعلی هم سرما خورده و خیلی شیطون شده دیگه حرف گوش نمیده در کل کارش شده گریه کردن و جیغ زدن امان از دستتتتتتتتتتت مامان و بابام که بازم رفتن بدون اینکه به ما بگن موهاشو کوتاه کردن . خلاصه و مفید گفتم   ...
24 شهريور 1393

استرسام داره تموم میشه

بعد از یه مدت پر از استرس خدا رو شکر اوضاع داره آروم میشه استرس اولم که دفاع بود به خوبی تموم شد و خیالم راحت شد استرس دوم که عروسی خواهر شوهره بود خدا روشکر تموم شد و استرس سوم که اثاث کشی بود به امید خدا امروز و فردا اثاث کشی می کنیم امیرعلی تو جلسه دفاع چنان سرورصدایی راه انداخته بود که نگو جیگر مامان کیفشو با خودش آوارد که درس بخونه. آخه بچم مدام میگفت مامان اذیت نکن من ارائه دارم خانواده سه نفره ما در روز دفاع امیرجون ما و خاله فایی و عکسایه عروسی ...
17 شهريور 1393

وروجک من استرس دارم خیلی زیاد

این روزا خیلی سخت می گذره اصلا حوصله انجام هیچ کاری رو ندارم از یه طرف یک ماهه که خونه و زندگی رو جمع کردیم و هنوز بلاتکلیف هستیم که کی اثاث کشی میکنیم از طرف دیگه هفته بعد عروسی عمه امیرعلیه و استرس لباس و دارم و آخریش اینکه تاریخ دفاعم چهارشنبه 5 شهریوره و استاد راهنما بنده مسافرت هستن و هنوز اوکی نهایی رو ندادن قراره به امید خدا فردا از مسافرت برگرده اگه بتونم ایراداشو برطرف کنم و نسخه استاد داور و برسونم دستش که میرم واسه دفاع و گرنه باید برم تاریخشو عوض کنم و استرس این یکی از همه بیشتره تازه کلی عکس داشتم که گوشیم ویروسی شد خواستم فلش کنم که هیچ کدوم روی سیستم کپی نشدن و  همشون پاک شدن تا دست به لپ تاپ میشم ...
3 شهريور 1393
1